ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
یه نسخه ای از خودم رو پیدا نمی کنم
هرچی میگردم نیست . تو کشوها لابه لای لباس ها وسط حرف ها
و بحث ها، نیست که نیست!
ورژن خوبی بود ازم، باگ داشت ولی قابل استفاده بود
نمیدونم چرا دیگه نمیتونم شعر بگم . قبلنا باید میدوییدم
کاغذ و خودکار بیارم که یادم نره و تند تند بنویسم.
گاهی با وزن و قافیه گاهی سپید مثل برف و اصلا گاهی
سبز مثل بهار اما الان نیست حتی وقتی شعر های گذشته رو
میخونم لذت نمیبرم. به این نتیجه رسیدم وقتی شاعرهای به
این خوبی هست چرا من شعر بگم؟
اما هنوز تک بیت هایی دارم که هرچی تکرارشون میکنم بیشتر
عاشقشون میشم. ولی بین خودمون باشه گاهی لابلای
کتاب هام یه ردی ازش پیدا میکنم که انگار برام نشونه گذاشته
یعنی اونم دنبال من میگرده؟!
پیوست: دختر کوچولوی خیالباف عاشق درونم؛
آنشرلی پنهان من! جودی ابوت شگفت زده عزیزم!
نسخه ی شاعر و نویسنده و پر شور و شعفم!
لطفا برگرد!
ولی به نظر من هستش. همینجاست.
چشمام قلبی شد که