حوض ماهی

حوض ماهی

لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم ...
حوض ماهی

حوض ماهی

لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم ...

مثلا بیا خیال کنیم

با من خیال کن که نشستی کنار من

تو قصه گفته ای من قصه خوانده ام

با من خیال کن شب از سر گذشت و رفت

بیدار مانده ای بیدار مانده ام

♫♫♫

در انزوای کوچه یکی ساز میزند

با من خیال کن که به آواز رفته ای

با من خیال کن که به پل های اصفهان

با من خیال کن که به شیراز رفته ای

با من خیال کن که به گیلان خانه ات

سبز و کبود و سرخ جنگل دمیده است

در کوچه های سرد و پریشان این دیار

دستی به دست یار امشب رسیده است

♫♫♫

با من خیال کن که همه عاشقان شهر

دستی به جام باده و دستی به زلف یار

با من خیال کن که به اعجاز شاعران

شب ها به سر رسید طوفان نشست و رفت...

مسیر

تو با تصوراتت از چیزی که بودی داری خودتو میکشی!

این عینک رو بردار !دنیای جدیدت روببین. همش مسیره همش

نه  رسیدی نه تموم شده! تمام مدت تو مسیر بودی و اینا همش سختی های راهه.....

صاحب رویاها

هر جای جهانم از من با خبری

مانده از من به هوایت بال و پری

تو که گاهی به نگاهی میسازی دنیای مرا

به فروغ مهر و ماهی روشن کن شبهای مرا

مانده از من اشک و آهی برگردان رویای مرا